موجودات خیالی از بورخس تا مولایی

اگر گورکن را دیده باشید اولین فکری که به سرتان میزند بی شک این است که اگر ساختن فیلمی انقدر الکن و ابتر، دست و جیغ و هورا دارد، چرا من نسازم؟!

کامبیز رحمانی فر

اگر گورکن را دیده باشید اولین فکری که به سرتان میزند بی شک این است که اگر ساختن فیلمی انقدر الکن و ابتر، دست و جیغ و هورا دارد، چرا من نسازم؟!
بیایید منصف باشیم و چنین هم سخت نگیریم، ساختن فیلم و جهان آن کار فوق العاده سخت و مشکلی است که هر کسی از عهده آن بخوبی بر نمی آید، و گورکن این را ثابت کرد.
قصه‌ی فیلم راجع به چالشهای مادر جوانیست (سوده شریف زادگان با بازی ویشکا آسایش) که در آستانه ازدواج مجددش، ناگهان فرزندش دزدیده شده و مادر باید تمام تلاش خود را برای پیدا کردن او بکار بندد، در این مسیر به گذشته و آینده مشکوک می‌شود و …
قصه نسبتا پر کششی که در نگاه اول شما را مشتاق به دیدنش میکند، اما چیزی که شما را از همان ابتدا اذیت می‌کند سردرگمی و بهم نیامدن همه چیز در فیلم است، از بازیگران و دیالوگها گرفته تا طراحی صحنه و میزانسن، همه چیز به نوبه خودش خوب است اما در یک کل منسجم به هیچ عنوان قابل باور نیستند.
گورکن کاظم مولایی از جایی رنج می‌برد که فیلمساز سعی بر خوراندن دنیای فیلمش به شما دارد، یعنی بزور میخواهد شما را در نگاه بظاهر خاص خودش شریک کند و بگوید من اینگونه به جهان مینگرم (البته بخشی از جهان). از کوپال با ارفاق گرفته تا همین فیلم، ولی وقتی پای نمایشش می‌نشینید مانند طفلی است که تازه به حرف آمده و مدام یک سری کلمات را که اطرافیان به او یاد داده‌اند تکرار می‌کند، مثل بیت کوین، موریانه، تنهایی، یا زندگی که این آخری را با تردید میگوید. اما مشخص است که به حیوانات و آزارشان علاقه دارد همیشه سعی میکند شخصیت محترمشان را بهم بریزد.
گورکن درگیر نمادها و استعاره هاست و سعی بر آن دارد به هر شکل ممکن خودش را خاص نشان بدهد و همیشه هم این را فریاد میزند. اصل قصه‌ی نارسش را در غافلگیری پیچیده و شروع به ساخت موقعیت‌های نیمچه احساسی و انسانی میکند. در کنار کلیات، اضافه‌گوییهای جهان خاص خودش را هم دارد و از سرهنگ و پزشک و کارخانه دارش خاص هستند. مولایی از ساده‌ترین زبان فیلمسازی در آثارش برخوردار نیست و تنها ایده می‌دهد و از خوش روزگار میسازد. این سایه‌ی شومیست که سیاهیش کم‌کم دارد بر سینمای نیمه‌جان ایران نقش می‌بندد و با دهانی گشاد همه‌ی آن نیمچه انسانیتش را میدرد. گورکن را یکبار ببینید تا بدانید که نباید اینگونه فکر کنید و اینگونه بسازید، در همه ابعادش باید از خلق جهان خودشیفته پرهیز کنید و هنر را با نمایش لحظه‌ای و شوآف اشتباه نگیرید. در گورکن همه چیز باسمه‌ای و خودشیفته است، حتی ادای بازیگرانش، حتی صحنه‌اش، حتی سوژه‌اش و هر آنچه که ازو تعریف کرده‌اند. اگر باور نمیکنید ببینید و عبرت بگیرید.