آرمین: کسانی که معتقدند گفتمان اصلاحات یک گفتمان شکست‌خورده است، دلیلی ندارد وقت خود را صرف حمله به اصلاح‌طلبان کنند

عوامل زیادی در یأس و ناامیدی از سیاست‌ورزی نقش دارند. عدم صداقت مسئولان، پنهان‌کاری،‌ بالارفتن هزینه سیاست‌ورزی و... ازجمله این عوامل هستند؛

محسن آرمین در گفت‌وگو با «شرق» اظهار داشت:‌عوامل زیادی در یأس و ناامیدی از سیاست‌ورزی نقش دارند. عدم صداقت مسئولان، پنهان‌کاری،‌ بالارفتن هزینه سیاست‌ورزی و… ازجمله این عوامل هستند؛ اما به گمان من همه این عوامل به دو عامل اصلی بازمی‌گردد. ۱-عدم اعتماد به کارآمدی سیستم در حل مشکلات و بحران‌ها و ۲- فقدان چشم‌اندازی روشن در افق آینده.

بخشی از بیانات عضو پیشین سازمان مجاهدین انقلاب را می خوانید:

*‌اگر از من بپرسید که چرا این احساس در جامعه ایجاد شده است که سیستم در حل بحران‌ها و مشکلات کارآمد نیست و نتوانسته است جامعه را به آینده‌ای روشن قانع و امیدوار نگه دارد. به شما عرض می‌کنم به یک علت روشن و آن اینکه رویکرد غالب در اداره کشور رویکردی ضد توسعه است. و دولت به هر علت یا دلیلی حاضر به تغییر روش اداره کشور به نفع توسعه پایدار و همه‌جانبه نیست؛ بلکه احتمالا نتایج چنین رویکردی را برای خود زیان‌بار ارزیابی می‌کند.

*ناامیدی و یأس چیزی نیست که یکباره به وجود بیاید؛ انباشتی از تجارب شکست‌خورده گذشته است که می‌تواند به این احساس بینجامد که دولتمردان نه می‌خواهند و نه می‌توانند. در واقع جامعه و کنشگران سیاسی پس از ناکامی در هر تجربه‌ای، به تکرار آن یا کشف راه‌های جدید برای اصلاح می‌پردازند. طبعا وقتی از اصلاح صحبت می‌کنیم، مقصودمان رویکردی قانونی، مسالمت‌آمیز و تدریجی برای اصلاح روندهای خطاست. به عبارت دیگر، پشتوانه و نقطه امید اصلاح، ظرفیت‌های موجود در خود سیستم است. اگر چنین ظرفیت‌هایی وجود نداشت، دیگر رویکرد قانونی، مسالمت‌آمیز و تدریجی معنا نداشت. بنابراین جامعه و کنشگران سیاسیِ خواهان اصلاح، پس از هر ناکامی به بازنگری در نحوه استفاده خود از یک ظرفیت و تکرار آن در سطحی بالاتر یا به استفاده از ظرفیت‌های دیگر موجود در درون سیستم روی می‌آورند.

*بگذارید یک مثال بزنم. در دوران اصلاحات یکی از مطالبات آزادی بیان بود. کنشگران مطبوعاتی و سیاسی اصلاح‌طلب با استفاده از ظرفیت‌های قانونی موجود، اقدام به انتشار روزنامه کردند. متقابلا جریان‌هایی که این مطالبه را مخالف مصالح خود می‌دیدند، اقدام به ایجاد محدودیت‌هایی ازجمله توقیف روزنامه‌ها کردند؛ اما قانون همچنان اجازه انتشار روزنامه را می‌داد، بنابراین با توقیف هر روزنامه، روزنامه دیگری منتشر می‌شد. این روند تا آنجا ادامه پیدا کرد که با ایجاد محدودیت‌های روزافزون، دیگر آن ظرفیت قانونی برای انتشار روزنامه‌های مستقل و آزاد وجود نداشت، عمر انتشار روزنامه حتی به یک هفته کاهش و هزینه سیاسی آن فوق‌العاده افزایش یافت. پس از مدتی با ورود تکنولوژی‌های جدید ارتباطاتی، کنشگران سیاسی و مطبوعاتی برای پیگیری این مطالبه به استفاده از فضای مجازی روی آوردند. این روند همچنان ادامه دارد. عین این مثال را می‌توانیم در حوزه انتخابات مثلا مجلس یا ریاست‌جمهوری بزنیم. در سه دهه اخیر شاهد توفیقات درخور توجه و درخشانی در این زمینه بودیم. متقابلا نیروهای ضد اصلاحات هزینه‌های زیادی از جیب کشور برای مهار و مقابله با این توفیقات صرف کردند و شعارشان این بود که همگان باید بفهمند در این کشور هیچ چیز عوض نشده است. انتخاب یک رئیس‌جمهور به معنای آن نیست که او حق دارد یا می‌تواند برنامه‌های خود را که به خاطر آن از مردم رأی گرفته، عملی کند.

*با کمال تأسف در چند سال اخیر برخی نیروهای معترض و تحول‌خواه وقت و انرژی خود را صرف حمله و تهاجم علیه اصلاح‌طلبان و سران آنها می‌کنند و با جریان‌های ضد اصلاحات داخلی و گفتمان‌های دیگری که دیگر به درد موزه‌ها می‌خورند، در حمله علیه اصلاح‌طلبان هم‌داستان شده‌اند. مقصود من دفاع از کارآمدی گفتمان اصلاح‌طلبی نیست. ممکن است به این نتیجه رسیده باشیم که تجربه اصلاحات سیاسی تجربه‌ای شکست‌خورده است. اما تجربه شکست‌خورده را که نباید دشمن پنداشت و مسئله اصلی را به فراموشی سپرد.

*حتی می‌توان معتقد شد اصلاح‌طلبان فرصت‌سوزی کردند. بسیار خب اما این اصلاح‌طلبان هستند که اگر می‌خواهند همچنان در عرصه سیاسی کشور نقشی تعیین‌کننده داشته باشند باید به بازبینی و تجدیدنظر در عملکرد گذشته و اصلاح گفتمان خود بپردازند اما کسانی که معتقدند گفتمان اصلاحات یک گفتمان شکست‌خورده است و امکان بازسازی ندارد، دلیلی ندارد وقت خود را صرف حمله به اصلاح‌طلبان کنند. آنان باید خود به صحنه بیایند و گفتمان خود را در برابر انظار عمومی در عرصه عمل به آزمون بگذارند. طبیعتا اصرار بر حمله به اصلاح‌طلبان و اکتفاکردن به مخالف‌خوانی در برابر جریان‌های ضد اصلاحات، معنایی جز استیصال و تهی‌بودن چنته ندارد. نمی‌خواهم بگویم انبان این عزیزان تهی است، بلکه عرض می‌کنم تمرکز به حمله به اصلاحات و غفلت از خطر اصلی که کشور را تهدید می‌کند یک معنا بیشتر ندارد و آن پنهان‌کردن ناتوانی از ارائه یک گفتمان آلترناتیو کارآمد در سایه حمله به اصلاح‌طلبان است.

* تصمیمات ۱۰ساله گذشته را باید با توجه به شرایط ۱۰ساله گذشته ارزیابی کرد. نه باید خودفریبی کرد و فقط کامیابی‌ها را دید و نه باید خودزنی کرد و فقط ناکامی‌ها را دید؛ برای مثال فرض کنیم اگر در آمریکا دیوانه‌ای مانند ترامپ بر سر کار نمی‌آمد و آمریکا از برجام خارج نمی‌شد و بی‌سابقه‌ترین تحریم‌ها علیه ایران اعمال نمی‌شد، اگر بلایای طبیعی پیاپی و گسترده در شمال و جنوب و شرق و غرب کشور در این مدت نداشتیم و اگر… آیا وضعیت ما همین بود که امروز هست و ارزیابی ما نسبت به انتخابی که در هشت سال پیش در انتخابات ۹۲ کردیم همین‌قدر منفی بود که امروز هست؟ آیا ما باید چنان علم غیبی می‌داشتیم که چنین حوادثی را پیش‌بینی می‌کردیم و چون نکردیم آن تصمیم سزاوار انتقاد است؟ اگر چنین بنگریم هم انتخاب خود را در ۱۰ سال پیش انتخابی درست متناسب با آن شرایط ارزیابی می‌کنیم و هم موضع اصلاح‌طلبان را در قبال قصورها و تقصیرهای روحانی و دولتش واقع‌بینانه‌تر نقد می‌کنیم و هم دچار خودزنی نمی‌شویم که هیچ‌گاه تصمیم درست و بایسته‌ای نگرفته‌ایم.