انتقاد زیدآبادی از وزیر علوم: روند انتصاب روسای دانشگاه ها از از هفت‌خان رستم هم دشوارتر است!

فعال سیاسی اصلاح‌طلب با انتشار یادداشتی، مطرح کرد:بدبختانه در چند دهۀ اخیر انواع و اقسام مجالس و دولت‌ها و شوراهای عالی و وزارتخانه‌ها، به دلیل رقابت‌های جناحی و نابلدی و کژفهمی و انحصارطلبی و بخصوص بیکاری، چنان حجم مهیبی از قوانین و مقرراتِ دست و پا گیر و بعضاً متناقض تصویب کرده و به روی هم انباشته‌اند که چون غل و زنجیر پای مدیران و نهادهای اجرایی را بسته و آنها را پاک اسیر خود کرده است!

فعال سیاسی اصلاح‌طلب با انتشار یادداشتی، مطرح کرد:بدبختانه در چند دهۀ اخیر انواع و اقسام مجالس و دولت‌ها و شوراهای عالی و وزارتخانه‌ها، به دلیل رقابت‌های جناحی و نابلدی و کژفهمی و انحصارطلبی و بخصوص بیکاری، چنان حجم مهیبی از قوانین و مقرراتِ دست و پا گیر و بعضاً متناقض تصویب کرده و به روی هم انباشته‌اند که چون غل و زنجیر پای مدیران و نهادهای اجرایی را بسته و آنها را پاک اسیر خود کرده است!

احمد زیدآبادی، فعال سیاسی اصلاح‌طلب، با انتشار یادداشتی با عنوان «فلج سازی» در کانال تلگرامی خود نوشت:

حسین سیمایی صراف وزیر علوم در توضیح دلایل تأخیر در معرفی رؤسای دانشگاه‌ها از روندی برای انتصاب آنها خبر داده است که حقا از هفت‌خان رستم هم دشوارتر است!

بدبختانه در چند دهۀ اخیر انواع و اقسام مجالس و دولت‌ها و شوراهای عالی و وزارتخانه‌ها، به دلیل رقابت‌های جناحی و نابلدی و کژفهمی و انحصارطلبی و بخصوص بیکاری، چنان حجم مهیبی از قوانین و مقرراتِ دست و پا گیر و بعضاً متناقض تصویب کرده و به روی هم انباشته‌اند که چون غل و زنجیر پای مدیران و نهادهای اجرایی را بسته و آنها را پاک اسیر خود کرده است!

با این وضع حتی یک مدیر آگاه و متخصص و دلسوز هم نمی‌تواند گام از گام بردارد. رعایت این همه قوانین و مقررات سبب توقف و ناکارآمدی و نادیده گرفتن آنها نیز مایۀ اتهامِ تخطی از قانون است! برای فلج کردن بروکراسی یک کشور کاری بهترین از این نمی‌توان کرد!

برخی مسئولان گاهی از ضرورتِ مقررات‌زدایی به قصد روان کردن اجرای امور سخن به میان می‌آورند اما آنچه عملاً رخ می‌دهد تلنبار شدن فزایندۀ آن است!

قوانین و مقررات در عالم بشری به قصد حرکت ماشین دولت و تعیین سرعت مطمئنۀ آن تصویب و ابلاغ می‌شوند، به همین دلیل کار با چهار لاستیک و یک گیربکس و یک میل‌لتگ و موتور و فرمان و اتاق، سامان می‌یابد. در اینجا اما گویی قرار است گاراژ بی‌انتهایی را از انواع لوازم یدکی انباشته کنند و برای همین، بی‌وقفه قطعاتی را به سمت کوهی از لوازم یدکی پرتاب می‌کنند. بدین ترتیب، نه امیدی به سوارکردن قطعات برای ساخت ماشین می‌رود و نه از حجم عظیمی از قطعات انبار شده به روی هم، می‌توان انتظار حرکت داشت!

وقتی مسئولان در برابر این نوع از مشکلاتّ واضح بی‌تفاوتند، وقت خود را صرفِ چه می‌کنند؟ لولیدن در میان انبار قطعات؟