محمدباقر قالیباف؛ اصولگرایی که تکلیفش با خودش روشن نیست/ مدیر تکنوکرات یا خلبان بدون ارتباط با برج مراقبت؟
محمدباقر قالیباف جزو معدود روسای مجلس جمهوری اسلامی است که موقعیتش بر روی نقشه طیفبندیهای سیاسی ایران دقیقا مشخص نیست. روسای مجلس گذشته هرکدام از یک جریان سیاسی برآمده بودند و میشد آنها را در یک دستهبندی سیاسی مشخصی قرار داد. اما قالیباف در این زمینه یک استثناست. هم زمانی که کاندیدای انتخابات ریاست جمهور بود نمیشد جای او را در طیفبندیهای سیاسی مشخص پیدا کرد و هم زمانی که در مجلس دوازدهم به نقشآفرینی میپردازد در موقعیت مبهمی قرار دارد. گاهی در محاصره تندروهاست و گاهی میخواهد همراه با مجموعه حاکمیت باشد. گاهی همین، علت تغییر موضعهای ۱۸۰درجهای او هستند و تناقض بین گفتار و رفتار رئیس مجلس است.
یک کاندیدا و چند چهره و جمع اضداد
قالیباف تاکنون چهار دوره پا به میدان انتخابات ریاست جمهوری گذاشته و هربار تصویر جدیدی از خود به نمایش گذاشته است. خاستگاه قالیباف به سپاه پاسداران برمیگردد و معمولا نظامیها چهرهای پایبند به دیسیپلین از خود به نمایش میگذارند که در آن انعطاف و تغییر کمتر جا دارند. اما این موضوع در مورد قالیباف کاملا متفاوت است. احتمالا بخشی از ماجرا به آن برمیگردد که قالیباف از وقتی که لباس سپاه از تن در آورد به تغییر لباس و مسئولیت عادت کرده است. او بعد از فرماندهی نیروی هوایی سپاه لباس پلیس بر تن کرد و مسئول امنیت داخل مرزها شد. اما همین لباس را در سال ۸۴ از تن خارج کرد و کتوشلوار پوشید و با عکسهای خلبانی خود را در اختیار ستاد انتخاباتیاش قرار داد. همان موقع هم جمع اضداد بود، به نوعی میخواست «رضاخان اسلامی» باشد و در جای دیگر اصولگرای اصلاحطلب. با این حال دستاوردش از این همه تناقض شهرداری و مدیریت شهری بود.
زمانی که در شهرداری بود برخی اصلاحطلبان را نیز در کنار خود قرار داد. با این حال، اینها نمیتوانست سابقه نظامی او را تغییر دهد و یا او را در جریان اصلاحطلبان قرار دهد. آن زمان میخواست به مدیر تکنوکرات شاید شبیه به اصلاحطلبان کارگزارانی شود و با همین ایده هم وارد انتخابات ۹۲ شد. اما تحت تاثیر شکست در آن انتخابات رفتهرفته اصولگرایی او برجسته شد و در ۹۶ در سایه ابراهیم رئیسی وارد انتخابات شد؛ هرچند که تا آخر نماند و کنارهگیری کرد.
نواصولگرایی که قالیباف مطرح کرد اما هیچگاه گفتمان نشد
در آن انتخابات وقتی اصولگرایان سنتی از قالیباف حمایت نکردند، او مفهوم «نواصولگرایی» را مطرح کرد تا هم فاصله خود را از اصولگرایان سنتی نشان دهد و هم مسیر تازهای در سیاست ایران باز کند. اما نو اصولگرایی او در حد شعار باقی ماند، چرا که در پس پشت هر جریان سیاسی اندیشهای است که اعمال و رفتار افراد آن را توجیه میکند؛ ایجاد گفتمان صرفا با واژه ساختن یا بلند یک پرچم از سوی سیاستمداران شکل نمی گیرد.
قالیباف حتی اگر در طرح نو در فضای سیاسی ایران جدی بود حواشی املاک نجومی، سیسمونی گیت و … مانع از آن میشد درون جامعه پایگاهی داشته باشد. سقوط آرای او از ۱۷ درصد انتخابات ۹۸ در ۱۴۰۲ به پنج درصد هم گویای این مطلب است.
در ۱۴۰۳ وقتی حادثه سقوط هلیکوپتر رئیس دولت سیزدهم رخ داد گویا قالیباف برنامه ریزی نکرده بود کدام چهره را از خود نشان دهد. نهایتا تصاویر متعدد از قالیباف خود گویای نبود یک تفکر منسجم در او یا اردوگاه او را نشان میدهد. او نه تنها نمیتوانست از بین این همه قالیباف یکی را انتخاب کند بلکه ظاهرا دنبال آن بوده که همه آنها هم باشد. اما هیچ گاه هم نتوانسته از خود چهره ای فراجناحی نشان دهد. حواشی نیز بر وجهه عمومی او غلبه داشت به طوری که به رغم داشتن سابقه ریاست مجلس رای او از پزشکیان که نمایندهای عادی در مجلس بود فاصله بسیاری داشت.


قالیباف در مجلس چه شمایلی دارد؟
از زمان روی کار آمدن پزشکیان وضعیت قالیباف پیچیدهتر شده است. نداشتن موقعیت واضح در دستهبندیها و طیفبندیهای سیاسی قالیباف را در موقعیتی قرار داده که باید از یک سو خود را حامی تصمیمات دولت و حاکمیت نشان دهد و از سوی دیگر باید دل تندروها را به دست آورد؛ آنهایی که به خاطر کنارهگیری نکردن قالیباف به نفع سعید جلیلی در انتخابات ۱۴۰۳ از او مکدر بودهاند.
در ابتدای دولت چهاردهم قالیباف در مورد قانون مشاغل حساس و استیضاح عبدالناصر همتی وزیر پیشین اقتصاد در کنار پایداری قرار گرفت یا با سکوتش زمینه را برای تحرک طیف پایداری فراهم کرد. اما در مواردی مثل ابلاغ نشدن قانون عفاف و حجاب که با تصمیم شورای عالی امنیت ملی متوقف شد در نقطه مقابل تندروها ایستاد.
مخالف سرسخت CFT زمینهساز تصویب آن شد
نمونه دیگر آنجاست که او اخیرا زمینه تایید پیوستن ایران به کنوانسیون CFT را فراهم کرد. او در همه سالهای گذشته از مخالفان سرسخت پیوستن ایران به دو کنوانسیون جنجالی CFT و پالرمو بود و این موضوع را هم اخیرا در تریبون مجلس و رسانههای خود اعلام کرده است. اما با همه مخالفتهایش در آخرین رایگیری برای پیوستن ایران به CFT ترجیح داد در سفر استانی باشد که به نظر میرسد تصمیمی هدفمند بوده است؛ چراکه روایت شده که در روز رای گیری در مجمع لایحه پیوستن ایران به CFT فقط با اختلاف یک رای تصویب شده است.
در جای دیگری که تندروها به دنبال خروج ایران از NPT بودهاند از نقش قالیباف در بیاثر کردن این تلاش روایت شده است. ماه گذشته در حالی جلسه غیرعلنی مجلس برگزار شد که قرار بر این بود درخصوص خروج از معاهده منع گسترش سلاحهای هسته ای گفتگو شود. اما این اتفاق نیفتاد و نمایندگان تندرو معترض به عملکرد قالیباف در این خصوص شدهاند.
حمله به روحانی به خاطر زخم کهنه یا ضعف تفکر در حکمرانی؟
در مواردی هم تغییر مواضع ۱۸۰ درجه ای از قالیباف روایت شده که نمونه آن را میتوان در ارتباط با واگذاری اختیارات به استانداریها اشاره کرد. او اخیرا در حالی گفته که از این تصمیم دولت حمایت میکند که شهریور ماه در نامهای به پزشکیان واگذاری اختیارات هیئت وزیران به وزرا و استانداران را خلاف قانون اساسی و قوانین عادی اعلام کرده بود. البته برخی نیز در این مورد معتقد بودهاند از آنجایی که اسکندر مومنی وزیر کشور پزشکیان سهم قالیباف در کابینه بوده، او به این موضوع رضایت داده است و چه بسا پای آن در میان باشد که قالیباف سهمی از استانداران دریافت کند.
نداشتن انسجام در تفکر اداره کشور در قالیباف آنجا دیده میشود که او اخیرا در نطقی در جایگاه رئیس مجلس به حسن روحانی و محمدجواد ظریف حمله کرد؛ اگرچه برخی آن را زخم او از روحانی در دو انتخابات ۹۲ و ۹۶ میدانند، اما از طرفی نشان دهنده نوع ذهنیت قالیباف است که او اولویت تاکتیک را بر استراتژی بالاتر میداند و همین باعث میشود که او از تریبون ریاست مجلس به رقیب سابق حمله کند.
وقتی تکلیف پایداری از قالیباف مشخص تر است
اینکه قالیباف به جریان مشخص و شناسنامهداری تعلق ندارد را در نامگذاریهای مجلس میتوان مشاهده کرد. طیف تندرو پایداری ولو آنکه از افکار مصباح یزدی پیروی میکند – تفکری که برخی آن را توجیهگر وسیله در هدف سیاسی میدانند – اما تکلیفش در فضای سیاسی ایران مشخص تر از قالیباف است. گروهی نیز تحت عنوان مستقل به مجلس راه پیدا کردهاند. اما قالیباف نه مستقل است و نه در طیف پایداری میگنجد. قالیباف و طیف نزدیک به او هیچ اسم مشخصی ندارند و با عنوان قالیبافیها شناخته میشوند. برای قالیباف عملا حضور قالیباف در قدرت و تصمیمگیریهای سیاسی مهمتر از تعلق داشتن به پایگاه مشخص است. اگر او دغدغهای برای داشتن یک شناسنامه سیاسی را داشت تاکنون یک مسیر مشخص را دنبال میکرد.
خبرآنلاین
























ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0