چرا دونباس کلید بازی پوتین در اوکراین است؟

یک نشریه آمریکایی در تحلیلی به اهداف پوتین در اوکراین اشاره کرده و معتقد است: اجازه دادن به روسیه برای الحاق یا کنترل آن دو منطقه ممکن است بخشی از مصالحه‌ای باشد که می‌تواند پوتین را آرام کند و از حمله تمام عیار روسیه به اوکراین جلوگیری کند.متأسفانه، این دقیقاً همان چیزی است که پوتین می‌خواهد شما فکر کنید.

یک نشریه آمریکایی در تحلیلی به اهداف پوتین در اوکراین اشاره کرده و معتقد است: اجازه دادن به روسیه برای الحاق یا کنترل آن دو منطقه ممکن است بخشی از مصالحه‌ای باشد که می‌تواند پوتین را آرام کند و از حمله تمام عیار روسیه به اوکراین جلوگیری کند.متأسفانه، این دقیقاً همان چیزی است که پوتین می‌خواهد شما فکر کنید.

اولکساندر دانیلیک در مجله پولتیکو در یادداشتی به تحلیل وضعیت بحران اوکراین پرداخت و نوشت:

اگر به بیانیه‌های کاخ کرملین گوش می‌دهید، احتمالاً متوجه شده‌اید که مقامات روسیه، از جمله رئیس‌جمهور ولادیمیر پوتین، بارها درباره چیزی به نام «پروتکل‌های مینسک» یا «توافق‌های مینسک» صحبت می‌کنند.  همچنین ممکن است بدانید که این توافقات مربوط به وضعیت دو منطقه ادعایی طرفدار روسیه در دونباس است؛ یک منطقه استخراج زغال سنگ در اوکراین که هم مرز با روسیه است و روسیه از سال ۲۰۱۴ آن را اشغال کرده است. حتی ممکن است بدانید که برخی از کارشناسان در غرب آن دو منطقه را چیزی شبیه به یک ابزار چانه‌زنی می‌دانند – شاید، چنین کارشناسانی فکر می‌کنند، اجازه دادن به روسیه برای الحاق یا کنترل آن دو منطقه ممکن است بخشی از مصالحه‌ای باشد که می‌تواند پوتین را آرام کند و از حمله تمام عیار روسیه به اوکراین جلوگیری کند.

متأسفانه، این دقیقاً همان چیزی است که پوتین می‌خواهد شما فکر کنید، و این یک برداشت نادرست جدی از نحوه برنامه‌ریزی او برای استفاده از دونباس است. چیزی که پوتین می‌داند (و غرب هنوز متوجه نشده است) این است که هر اقدامی از سوی اوکراین برای به رسمیت شناختن رسمی نوعی «استقلال» برای دونباس، اعتراضات گسترده‌ای را در سراسر اوکراین به راه خواهد انداخت. با توجه به درک من از استراتژی روسیه، که در بخش امنیت ملی اوکراین از جمله همکاری با ناتو برای نظارت و شناسایی تهدیدات روسیه هم دنبال کرده ام، هدف واقعی روسیه استفاده از چنین اعتراضاتی برای بی‌ثبات کردن داخلی اوکراین – برای سازماندهی حملات به دولت و ارتش است. سیستم فرماندهی و کنترل با استفاده از مهاجمانی که اکنون به عنوان معترضان معرفی می شوند و مقامات ارشد را ترور می کنند. چنین هرج و مرج نیروهای مسلح اوکراین را به هم ریخته و تهاجم نظامی این کشور به اوکراین را در پوشش بازگرداندن نظم توجیه می کند. این امر مجموعه ای از رویدادها را رقم خواهد زد که احتمالاً به تجزیه اوکراین ختم می شود.

به همین دلیل است که اوکراینی‌هایی مانند من تاکید مسکو بر توافق‌نامه‌های مینسک را غیرصادقانه می‌دانند. تلاش‌های مسکو برای وادار کردن اوکراین به اجرای پروتکل‌های مینسک و درخواست‌های غرب از انجام همین کار، ربطی به منطقه واقعی دونباس ندارد و همه چیز مربوط به دامن زدن به ناآرامی در سراسر اوکراین است که به روسیه بهانه‌ای برای حمله به بخش شرقی کشور و استقرار یک رژیم همراه با روسیه احتمالاً در شهر خارکف می دهد.

برای درک بهتر بازی پوتین، برخی پیشینه کمک خواهد کرد. بلافاصله پس از حمله به کریمه در سال ۲۰۱۴، روسیه نیروهای ویژه و مزدوران خود را برای سازماندهی یک قیام مسلحانه ضد اوکراینی به دونباس فرستاد. با حمایت اندک مردم محلی، نیروهای ضد دولتی کوچک و سازماندهی ضعیفی داشتند. نیروهای مسلح اوکراین عملیاتی را در دونباس آغاز کردند که هر روز چندین شهر را بدون تلاش زیادی آزاد می کرد. همه نشانه ها حاکی از آن بود که آزادی نهایی دونباس از اشغال روسیه می تواند تا اکتبر ۲۰۱۴ به پایان برسد. روسیه برای متوقف کردن نیروهای اوکراینی و در نهایت تصرف مناطق دونتسک و لوهانسک، در آگوست ۲۰۱۴ مجبور شد بخش زیادی از نیروهای عادی خود را به دونباس بفرستد. حمله روسیه با وجود تلفات ناگهانی و قابل توجه در طرف اوکراینی ناموفق بود. روسیه نتوانست سرزمین های جدیدی را تصرف کند و بسیاری از شهرهای آزاد شده در کنترل اوکراین باقی ماندند. در سپتامبر ۲۰۱۴، روسیه روند صلح مینسک را به منظور حفظ آبرو و استفاده از ابزارهای دیپلماتیک برای منصرف کردن اوکراین از تلاش‌های بیشتر برای آزادسازی دونباس آغاز کرد.

در کیف و غرب، این گفتگوها به مثابه مذاکرات بین اوکراین و روسیه، به عنوان طرف های درگیر تلقی می شد. دستاورد اصلی این مذاکرات توافقی بود که روسیه تمام نیروهای خارجی، مزدوران و سلاح های سنگین را از اوکراین خارج می کند. در مقابل، اوکراین آماده بود تا قانونی در مورد وضعیت ویژه دولت های محلی در دونباس تصویب کند و در آنجا انتخابات برگزار کند. مهم است که بدانیم که در آن زمان، کیف هیچ خطر خاصی در این زمینه ندید. اگرچه بسیاری از ساکنان این بخش از اوکراین عمدتاً به زبان روسی صحبت می کردند، اما آنها طرفدار روسیه نبودند. در سال ۱۹۹۱، در جریان همه پرسی جدایی اوکراین از اتحاد جماهیر شوروی، بیش از ۸۳ درصد از ساکنان دونباس به استقلال اوکراین رای دادند. (به همان ترتیبی که ساکنان کریمه نیز که با ۵۴ درصد رای به استقلال اوکراین رای دادند.)

جمعیت بخشی از دونباس که در نهایت توسط ارتش اوکراین در ژوئن ۲۰۱۴ آزاد شد، به هیچ وجه با اوکراین مخالفت نکردند. شوراهای محلی در آنجا انتخاب شدند و زندگی عادی برقرار شد. بنابراین مقامات در کیف تصور کردند که با خروج نیروهای روسی، مشکلی برای ادغام مجدد بقیه دونباس وجود نخواهد داشت. متأسفانه روسیه نیز به خوبی از این موضوع آگاه بود و نه تنها از خروج نیروهای خود از دونباس امتناع کرد، بلکه حضور خود را به میزان قابل توجهی افزایش داد. در قلمرو دونباس، روس ها دو لشگر را مستقر کرده و شروع به جذب ساکنان محلی به عنوان مزدور کردند. ناتوان از یافتن تعداد کافی از افراد حاضر به جنگ برای فدراسیون روسیه در دونباس برای پول، به وادار کردن شهروندان اوکراینی در صفوف گروه های مسلح غیرقانونی خود متوسل شد.

روسیه همچنین دولت های دست نشانده را در داخل دو جمهوری به اصطلاح دونتسک و لوهانسک مستقر کرد. شوراهای محلی دونباس که قبل از جنگ انتخاب شده بودند از تجاوز روسیه حمایت نکردند، بنابراین مسکو دیکتاتوری های نظامی را در سرزمین های اشغالی ایجاد کرد که در ابتدا توسط شهروندان روسی اداره می شد. بعداً روس ها با همدستان محلی جایگزین شدند. البته این افراد نمایندگان قانونی ساکنان سرزمین های اشغالی نبودند، اما روسیه بر مشارکت این افراد در روند مینسک اصرار داشت. با گذشت زمان، کرملین شروع به تغییر روایت درگیری کرد و طوری رفتار کرد که گویی روسیه طرف مذاکرات مینسک نیست. در عوض، آنها اصرار داشتند که مذاکرات باید بین دولت اوکراین و نمایندگان روسیه انجام شود و تاکید کردند که انتخابات در دونباس باید بدون بازگرداندن حاکمیت اوکراین به آن مناطق برگزار شود.

در واقع، امروز روسیه چندین چیز از اوکراین می خواهد: به رسمیت شناختن تجاوز روسیه به اوکراین به عنوان یک جنگ داخلی. اجازه دادن به روسیه برای قانونی کردن دولت های دست نشانده خود در دونباس از طریق انتخابات خارج از حوزه قضایی اوکراین؛ به رسمیت شناختن رژیم های دست نشانده روسیه به عنوان نمایندگان قانونی دونباس اشغالی؛ اعطای خودمختاری وسیع در داخل اوکراین به دونباس اشغالی به رهبری نیروهای نیابتی روسیه. و صدور عفو برای مزدوران و همدستان روسیه. این اقدامات، اشغال دونباس توسط روسیه را متوقف نخواهد کرد، بلکه هرگونه مسئولیت بین المللی در قبال آن را از روسیه سلب خواهد کرد.

برای اوکراین، چنین پیشنهاداتی کاملا غیر قابل قبول است. اوکراینی‌ها دونباس را به‌عنوان یک ابزار چانه‌زنی نمی‌دانند و هرگونه اقدامی برای پذیرش نسخه روسیه از توافق‌نامه‌های مینسک در داخل اوکراین به‌عنوان تسلیم و تظاهرات گسترده تلقی می‌شود. اوکراینی ها حتی در سال ۲۰۱۴ که اوکراین آماده جنگ نبود، حاضر نبودند از حقوق قانونی خود چشم پوشی کنند و تسلیم شوند. اکنون، وقتی نیروهای مسلح اوکراین، همراه با یک ذخیره فعال، تقریباً پانصدهزار نفر با تجربه جنگی جدی را تشکیل می دهند، اوکراینی ها نمی دانند که چرا باید تسلیم شوند.

این امر در روسیه به خوبی درک شده است، به ویژه از آنجایی که تحرکات کمتری منجر به شورش شده است. به عنوان مثال، در سال ۲۰۱۶، پارلمان اوکراین اقداماتی را برای به رسمیت شناختن خودگردانی محلی در دونباس به عنوان ناحیه ای متفاوت از بقیه اوکراین انجام داد. بسیاری از اوکراینی‌ها این اقدام را تلاشی برای فدرال کردن اوکراین می‌دانستند، چیزی که روسیه می‌خواهد زیرا می‌تواند ادامه اشغال اوکراین را منطقه به منطقه تسهیل کند. این اقدامات باعث شورش هایی در خارج از پارلمان اوکراین شد که ده ها افسر مجری قانون را مجروح و چهار نفر را کشت.

من معتقدم که روسیه نه تنها درک می کند که چنین اعتراضاتی برگزار خواهد شد، بلکه خواهان برگزاری چنین اعتراضاتی برای توجیه اشغال چندین منطقه در جنوب و شرق اوکراین هم هست. پوتین ابتدا نیاز دارد که اعتراضات خیابانی بر سر توافقات مینسک در اوکراین به عنوان پوششی برای عملیات خود برای سرنگونی دولت اوکراین، توسط نیروهای ویژه روسیه تحت لوای یک کودتای افراطی راست اوکراین شکل بگیرد. حفاظت از جمعیت روسی زبان جنوب و شرق اوکراین در برابر “نازی ها” که قدرت را در کیف به دست گرفتند، بهانه ای برای ورود نیروهای روسی خواهد بود. علیرغم این واقعیت که روس ها با مقاومت شدید مردم آنجا مواجه خواهند شد، کرملین امیدوار است که در این مناطق حداقل یک پایگاه اجتماعی برای نیروی اشغالگر وجود داشته باشد.

هدف نهایی پوتین در این عملیات، تقسیم اوکراین، تصرف شرق و جنوب آن (از اودسا تا خارکف)، کنترل بیشتر صنایع دفاعی (از جمله تولید موشک های قاره پیما)، و محروم کردن اوکراین از دسترسی به دریاهای سیاه و آزوف است. البته روسیه به تسخیر کیف نمی‌اندیشد، زیرا از عدم امکان اشغال به دلیل سطح مقاومتی که در اینجا با آن مواجه خواهد شد، آگاه است. پس از تصرف چندین منطقه در جنوب و شرق اوکراین، روسیه احتمالاً درخواست استقرار نیروهای حافظ صلح سازمان ملل را خواهد کرد که وضعیت موجود مورد نظر روسیه را تحکیم می کند.

شایان ذکر است که تلاش‌هایی برای تجزیه اوکراین در سناریوی مشابه توسط روسیه چندین بار به ویژه در جریان انقلاب‌های اوکراین در سال‌های ۲۰۰۴ و ۲۰۱۴ انجام شده است. این واقعیت که روسیه برنامه های خود را رها نکرده است، نشان دهنده شکست کامل اقدامات غرب برای بازدارندگی آن است. دلیل این شکست، عدم درک روسیه، نادیده گرفتن نیات گسترده و روش های فریبنده آن است. حتی در حال حاضر، در حالی که غرب تلاش می کند تا از تجاوز روسیه از اوکراین جلوگیری کند، مسکو مدام در مورد توافقات مینسک صحبت می کند. دلیلی برای آن وجود دارد. اگر غرب نتواند خطر را تشخیص دهد، توافقات مینسک راه را برای تجزیه اوکراین هموار می‌کند – که اوکراین را به کشور کوچکتر و ضعیف‌تری تبدیل می‌کند که پوتین می‌خواهد.

منبع: پولیتیکو