نظارت و ممیزی؛ یک بازی دو سر بُرد برای ساترا و پلتفرم‌ها

بحث سانسور سریال‌های شبکه نمایش خانگی، این روزها بسیار داغ است و پلتفرم‌ها از این موضوع برای تبلیغات استفاده می‌کنند تا مخاطب جذب کنند. ساترا نیز با دریافت پول برای اعمال این ممیزی‌ها روی سریال‌ها و برنامه‌ها، پول دریافت می‌کند. در واقع، قوانین نظارتی هم برای پلتفرم‌ها و هم برای ساترا، منفعت مالی دارد.

مهسا بهادری: «این سریال را من نساخته‌ام!»، «فلان سریال توقیف شد»، به دلیل سانسور، پخش این سریال به تعویق افتاد»، «آزادی بیان نداریم»، «ممیزی‌ها باعث کاهش کیفیت آثار است» و …، جملاتی آشنا که این روزها تبدیل به یک روش تبلیغاتی برای پلتفرم‌ها و بهانه‌ای برای کارگردانان شده تا کم و کاستی‌های اثرشان را توجیه کنند. ساترا (سازمان تنظیم مقررات رسانه‌های صوت و تصویر فراگیر) می‌خواهد نظارت داشته باشد و پس دست به سانسور و ممیزی‌ روی آثار شبکه نمایش خانگی می‌زند، ولی همین کار، دستمایه‌ تبلیغات بیشتر اثر شده و از این طریق، سازندگان اثر و پلتفرم‌ها می‌توانند مخاطب را کنجکاو و جذب خود کنند.

گاهی اوقات سازندگان آثار، توانایی تولید محصول با کیفیت وجود ندارند، پس حاشیه‌سازی یکی از بهترین راه‌هاست تا مخاطب را پای برنامه‌های خود بنشانند و استفاده از برخی کلمات، راهکار این موضوع است. در واقع این روزها، کلمه «سانسور شد»، اسم رمزی است برای این‌که سازندگان بهانه‌ای برای کیفیت پایین آثارشان داشته باشند.

پلتفرم‌ها نیز با تبلیغ سانسور شدن محصول‌شان، مخاطب را جذب سریال می‌کنند. بیننده از روی کنجکاوی پول می‌دهد، چند قسمت را تماشا می‌کند و پس از آن، نمک‌گیر می‌شود و چون یک هزینه‌ای پرداخت کرده، بقیه برنامه‌ها را هم در اوقات فراغت و هم‌زمان با پخش برخی از سریال‌های کسالت‌آور تلویزیون تماشا می‌کند تا پولش از بین نرود و به همین راحتی یک عضو جدید و فعال وارد یکی از پلتفرم‌های شبکه نمایش خانگی می‌شود.

استفاده از این مدل تبلیغات، از ابتدای امسال خیلی کاربرد داشته و تقریبا هم نتایج خوبی را رقم زده است. سریال «می‌خواهم بمانم» توقیف شد، سریال «زخم کاری» ممیزی داشت به همین دلیل با تاخیر پخش شد، سریال «قبله عالم» سانسور شد، خواننده «میدان سرخ» ممنوع‌الفعالیت شد. همه این موارد اخباری هستند که هنگام و یا پیش از پخش سریال‌ها منتشر شدند. هیچ یک از این خبرها هم دروغ نبود، چون ساترا هم سانسور را انجام داد، هم ممیزی‌ها را اعمال کرد و هم سریال را برای مدتی توقیف کرد؛ اما پلتفرم‌ها این اتفاقات را موقیعتی برای جذب مخاطب بیش‌تر دانستند و از آن استفاده کردند.

طبق گفته محمدمهدی عسگرپور ، ساترا برای سانسور آثار پول می‌گیرد، درواقع می‌توان گفت که سانسور سریال‌های شبکه نمایش خانگی، یک بازی دو سَر بُرد است که هم ساترا از آن سود می‌برد هم پلتفرم‌ها!

ساترا از زمانه عقب است

یکی از مشکلاتی که ساترا با آن مواجه است، نداشتن یک برنامه مشخص برای سانسور و ممیزی است و چون نحوه مدیریت به روزی ندارد، همواره یک گام عقب‌تر از شبکه‌های نمایش خانگی است.

لطفی: در همه جای جهان، وظیفه پلتفرم‌های اینترنتی، کشف و معرفی بازیگران تازه است، ولی در ایران، تولیدات شبکه نمایش خانگی، به جای رفتن به سمت ارتفاء کیفیت فیلمنامه و ساخت، دنبال چهره‌های سرشناس تلویزیونی و سینمایی می روند که ساده ترین کار برای جلب مخاطب است

محمدتقی فهیم، یکی از منتقدان سینمایی درباره نحوه عملکرد ساترا در این سال‌ها می‌گوید: «ساترا (سازمان تنظیم مقررات رسانه‌های صوت و تصویر فراگیر) تشکیل شد و ما فکر می‌کردیم که شاید بتواند به وضعیت توزیع محصولات از طریق بستر اینترنت سر و سامان دهد. اما در واقعیت، نه تنها این اوضاع بهبود پیدا نکرد، بلکه ساترا به دلیل عقب ماندن از کارکردهای روز و عقب ماندن از شیوه‌های نوین علم مدیریت، خودش تبدیل به یک بازوی مبلغ برای سرمایه‌اندوزی این جریانات، پلتفرم‌ها و سیستم‌های توزیع اینترنتی شد.»

او ادامه می‌دهد: «به عنوان مثال، سه قسمت ابتدایی سریال «زخم کاری»، اگر پشتوانه تبلیغات سانسوری نداشت، مخاطبان با این شدت به دیدن ان مشتاق نمی‌شدند. چون سه قسمت ابتدایی بر خلاف استاندارد آثار جهانی، فاقد تنش، بحران و جذابیت لازم است. اما به واسطه سانسور و عملکردهای ساترا، یک اشتیاق ناخودآگاه نسبت به تماشای این سریال از جانب مخاطبان پیش آمد. مشکل اصلی این است که تمام نهادهای نظارتی از جمله ساترا همواره ده سال عقب‌تر هستند، در حالی‌که پلتفرم‌های شبکه نمایش خانگی، همگام با سرعت پیشرفت جهانی حرکت می‌کنند.»

آسیب‌های شبکه نمایش خانگی 

بیش از یک دهه است که برای شبکه نمایش خانگی، سریال تولید می‌شود اما میزان آن چندان چشمگیر نبود تا این‌که با شیوع کرونا، تعطیلی سینماها و کاهش کیفیت سریال‌های تلویزیون، تولیدات در پلتفرم‌ها افزایش پیدا کرد. برنامه‌هایی که ساخته شدن‌ شان از همه لحاظ کمک کننده است اما ناتوانی ساترا در مدیریت پلتفرم‌ها باعث شده تا نتیج مثبت و منفی‌ای را برای سینما به همراه داشته باشد.

محمدرضا لطفی، منتقد و کارگردان سینما، درباره سابقه وجود پلتفرم‌ها و نحوه عملکردشان می‌گوید: «وجود پلتفرم‌ها و ساخت سریال در فضایی خارج از تلویزیون، در جهان، اتفاقی تازه نیست. اگر قدمت سریال شبکه نمایش خانگی را نگاه کنیم، به «قلب یخی» می‌رسیم که اولین سریال با این ویژگی است. با گسترده شدن اینترنت، فضای مجازی و آمدن کرونا، پلتفرم‌ها از یک اقبال عمومی خوبی بهره‌مند شدند و به دلیل کیفیت خوب برخی از سریال‌ها توانستند مخاطب بیشتری جذب کنند.»

او درباره نتیجه مثبت افزایش ساخت سریال‌ شبکه نمایش خانگی، توضیح می‌دهد: «پیشرفت شبکه نمایش خانگی دو نتیجه دارد؛ یکی از نتایج مثبت و دیگری منفی است. در این یک سال و نیم، سالن‌های سینما عملا تعطیل هستند و به همین دلیل، تولیدات‌مان هم کم‌تر شده است که البته نسبت به دیگر کشورها، ما همچنان تولیدات زیادی داریم. یک عده از اهالی سینما به واسطه این سریال‌های شبکه نمایش خانگی، سرکار می‌روند و می‌توانند از این طریق درآمد داشته باشند. مسئله دیگر این‌که، چرخه تولید تصویر در کشور ما متوقف نشد و این سریال‌های شبکه نمایش خانگی، باعث شدند که تولید محتوای تصویری در کشور همچنان ادامه داشته باشد که یک اتفاق مثبت است.»

محمدتقی فهیم: ساترا با عملکردی که اخیرا در ممیزی آثار شبکه نمایش خانگی داشته، مستمسکی برای پلتفرم‌ها فراهم کرده تا بتوانند تولید محصولات ضعیف خود را توجیه کنند

این منتقد درباره نتایج منفی ساخت سریال‌ در شبکه نمایش خانگی می‌گوید: «یک اتفاق منفی در این بین رخ می‌دهد که آن هم این است که در همه جای دنیا، وظیفه شبکه نمایش خانگی، کشف و معرفی بازیگران جدید است، چون سینما نهایت بُعد حرفه‌ای صنعت تصویر به حساب می‌آید. ولی چیزی که ما در شبکه نمایش خانگی و پلتفرم‌های خودمان می‌بینیم، این است که به جای ارتقاء فیلمنامه و ساخت، دنبال چهره‌های سرشناس تلویزیون و سینما می‌روند که ساده‌ترین کار برای جلب مخاطب است.»

لطفی در این زمینه ادامه می‌دهد: «در واقع شبکه نمایش خانگی به جای این‌که تعدادی چهره معرفی کند، ستاره‌ها و چهره‌های شناخته شده سینما را وارد شبکه نمایش خانگی کرده است تا مخاطب خود را افزایش دهد. اگرچه پلتفرم‌ها حق دارند برای جذب مخاطب این کار را انجام دهند، اما از طرفی هم یک چهارچوب حرفه‌ای وجود دارد؛ به طور مثال هیچ وقت تام کروز یا لئوناردو دی‌کاپریو در سریال بازی نمی‌کنند. نتیجه در دسترس بودن سوپراستار این است که مخاطب عادت کرده آن چهره شناخته شده را در شبکه نمایش خانگی و در خانه ببیند و زمانی که اوضاع سینماها بهبود پیدا کند، حاضر نیست برای دیدن آن هنرمند به سینما برود و این یک آسیب جدی برای سینما به حساب می‌آید.»

سانسور، بازوی تبلیغات پلتفرم‌ها است

یکی از وظایف اصلی ساترا، نظارت بر محتوای آثار است، اما تا کنون با نحوه مدیریتی که داشته، نه تنها بهبودی در کیفیت تولیدات شبکه نمایش خانگی نداشته، بلکه باعث افت کیفیت سریال‌ها و برنامه‌های تولیدی پلتفرم‌ها شده است.

فهیم درباره کارساز نبودن نظارت ساترا بر افزایش کیفیت آثار تولیدی پلتفرم‌ها، می‌گوید: «سرمایه، یک موضوع پررنگ در شبکه‌های نمایش خانگی است که به هیچ‌چیز توجه ندارد در واقع سرمایه مانند آب است که راهش را پیدا می‌کند و جلو می‌رود. بنابراین دستگاه‌های ناظر باید بتوانند مانند سد عمل کنند و هم از نظر تخصصی و هم از نظر مسائل فنی، جلوتر از سرمایه حرکت کنند. در چند سال گذشته، هر جایی که یک تشکلی برای بهبود و راهگشایی این امور تاسیس شده، به دلیل عقب‌ماندگی مدیریتی و حرکت لاک‌پشتی از نظر بروکراسی و اداری نتوانسته است راه گشا باشد. در موارد اخیری که دیدیم، به جای این‌که ساترا موضوعی را حل کند، تبدیل به تریبون سرمایه‌اندوزی پلتفرم‌ها شده است. در واقع سانسورها و ممیزی‌های ساترا، تنها مستمسکی برای پلتفرم‌ها شده تا بتوانند محصولات ضعیف خود را به خانه‌های مردم بفرستند.»

فهیم: در چند سال گذشته، هر جایی که یک تشکلی برای نظارت و بهبود کیفیت فنی و محتوایی فیلم و سریال‌ها  تاسیس شده، به دلیل عقب‌ماندگی مدیریتی و حرکت لاک‌پشتی از نظر بروکراسی و اداری، نتوانسته است راه گشا باشد

او با اشاره به عدم توانایی برای نظارت بر پلتفرم‌ها تاکید می‌کند: «تا الان، نظارت برای ارتقاء محتوایی برنامه‌های ترکیبی مثل تاک‌شوها یا مسابقات، بدتر از سریال‌ها بوده است، چون ساترا فرصتی نداشته تا به آن‌ها نظارت کند. همه این موارد هم ناشی از این است که دوستان قصد دارند نظارت انجام دهند، ولی دانش و رویکردشان، ۳۰ سال عقب‌تر از دنیا است.»

لطفی هم از منظری دیگر، بحث نظارت ساترا بر پلتفرم‌ها را که در ممیزی خلاصه شده است، مورد نقد قرار می‌دهد و می‌گوید: «یک بحثی به نام سانسور وجود دارد که در دستگاه‌های دولتی با عنوان نظارت مطرح می‌شود. این موضوع به یک زمین مبارزه تبدیل شده است. از یک سو مسئولان با اعمال نظرات سلیقه‌ای، قدرت خود را به رخ هنرمند می‌کشند و از سوی دیگر فیلمساز از این اتفاق یا استفاده تبلیغاتی می‌کند و یا کاستی‌های اثرش را به آن مربوط می‌کند. حتی بعضا، عده‌ای از این راه خودشان را مطرح کرده‌ و می‌کنند و با برچسب توقیف، فیلم را روانه جشنواره‌های خارجی می‌کنند تا برای خود اسم و اعتبار و شهرت کسب کنند. البته این حرف تعمیم به کل نیست و چه بسیار آثاری که از سانسور و اعمال نظرات سلیقه‌ای و بی‌مورد ضربه‌ها خوردند و حتی نابود شدند. در واقع روی سخن من با افرادی است که انگار شغل آن‌ها، ممنوع‌الفعالیتی است. من به شخصه با هر نوع سانسور و اعمال سلیقه‌ در یک اثر هنری به شدت مخالف هستم و معتقدم کسی نباید برای فکر هنرمند، تعیین و تکلیف کند.»