روزنامه جمهوری اسلامی:۴۳ سال کار فرهنگی کرده ایم؛جز اتلاف وقت و سرمایه چه چیزی به دست آورده ایم؟

بازسازی فرهنگی باید به اهلش سپرده شود. محور این کار باید کسی باشد که عمر خود را در کار فرهنگی سپری کرده و همگان او را یک صاحبنظر فرهنگی تمام‌عیار بدانند. در قرارگاه فرهنگی هم باید کسانی حضور داشته باشند که نگاهی مستقل، آزاد و همه‌جانبه به فرهنگ داشته باشند.

روزنامه جمهوری اسلامی نوشت:بازسازی فرهنگی باید به اهلش سپرده شود. محور این کار باید کسی باشد که عمر خود را در کار فرهنگی سپری کرده و همگان او را یک صاحبنظر فرهنگی تمام‌عیار بدانند. در قرارگاه فرهنگی هم باید کسانی حضور داشته باشند که نگاهی مستقل، آزاد و همه‌جانبه به فرهنگ داشته باشند.

در اولین گام و حتی به عنوان پیش‌نیاز بازسازی فرهنگی باید فرهنگ موجود آسیب‌ شناسی شود.

آسیب‌ شناسی یعنی پاسخ دادن به چند سؤال مهم.
یک سؤال اینست که چرا بعد از ۴۳ سال کار فرهنگی آنهم در جامعه‌ای با برخورداری از انقلاب اسلامی، که به قول شهید مظلوم آیت‌الله بهشتی یک انقلاب فرهنگی بود، اکنون ما اعتراف می‌کنیم به بازسازی فرهنگی نیاز داریم؟ با چهار دهه کار فرهنگی پشتیبانی شده توسط نظام اسلامی با تمام امکاناتی که دارد، انتظار این بود که هم‌اکنون از یک فرهنگ متعالی بی‌نیاز از بازسازی برخوردار باشیم. اینکه به این جایگاه نرسیده‌ایم و حتی ناچار هستیم در آنچه داریم نیز بازنگری کنیم، طبعاً به این معناست که در چهار دهه گذشته موفق نبوده‌ایم. باید بررسی شود که چرا موفق نبوده‌ایم.

سؤال دیگر اینست که اینهمه امکانات، بودجه و نیرو که برای کار فرهنگی در ۴۳ سال گذشته صرف شده، چرا بازدهی لازم را نداشته؟ آیا دلیل این عدم بازدهی بی‌برنامگی بود؟ آیا نیروهای مناسبی برای این کار نداشتیم و یا به جای نیروهای کارآمد و مناسب فرهنگ ‌شناس، افرادی را به کار گماردیم که اهلیت لازم را برای کار فرهنگی نداشتند؟ وجود دستگاه‌های موازی فرهنگی و اینکه آیا همین موازی‌ کاری عامل مهمی برای درجا زدن در عرصه فرهنگی نبوده؟

ما می‌توانستیم به جای تعدد دستگاه‌های فرهنگی که هرکدام مبالغ زیادی بودجه و امکانات صرف می‌کنند، یک یا حداکثر دو دستگاه فرهنگی با وظایف متفاوت داشته باشیم و آنها را به انجام کارهای بزرگ براساس شرح وظایف مشخص موظف کنیم. این روش، ضمن اینکه با صرفه‌جوئی قابل توجهی در بودجه و امکانات و نیرو همراه بود، می‌توانست بازدهی قابل قبولی هم داشته باشد. مهم‌تر آنکه این نوع کار فرهنگی نه‌تنها دچار عقبگرد نمی‌شود و نیازی به بازسازی پیدا نمی‌کند بلکه همواره در حال پیشرفت است و جامعه را به رشد و تعالی فرهنگی بی‌نظیری می‌رساند.

و آخرین سؤال اینست که آیا فاصله گرفتن از آزاداندیشی فرهنگی و چسبیدن به مناسک ظاهری که در سال‌های اخیر رونق فراوانی یافته، یکی از مهم‌ترین عوامل پیدایش رسوب‌های فرهنگی نیست؟ بدون مجامله باید اعتراف کنیم که با این روش‌ها میان نسل جدید و اسلام ناب فاصله انداخته‌ایم و تا این آسیب‌ها را جبران نکنیم و در قرارگاه فرهنگی موجود تجدید نظر اساسی به عمل نیاید، به بازسازی فرهنگی موفق نخواهیم شد.