باز تولید تحجر سیاسی با اتکاء به فقه طالبانی/ حواسمان باشد دچار دگم اندیشی نشویم

هادی سروش در یادداشتی نوشت: در "فقه طالبانی" چیزهایی حرف اول را می‌زند که اصلاً در "فقه الشریعه" وجود ندارد! و البته وجودِ اموری هم در فقه قطعی است که در فقه طالبانی اثری از آن دیده نمی‌شود.

جماران نوشت: هادی سروش در یادداشتی نوشت: در “فقه طالبانی” چیزهایی حرف اول را می‌زند که اصلاً در “فقه الشریعه” وجود ندارد! و البته وجودِ اموری هم در فقه قطعی است که در فقه طالبانی اثری از آن دیده نمی‌شود.

در یک «میتینگ فرمایشی» در افغانستان عده‌ای از زنان جمع شده و تعدادی از آنان شعار و متن‌های از پیش آماده شده‌ای خواندند.

در این میتینگ فرمایشی موارد متعددی از تحجر سیاسی دیده می‌شود که برخی از آن عبارت‌اند از:

۱- نوع حجاب آن هم اجباری!

۲- توهین به مفاهیم مورد احترام بین‌المللی!

۳- استناد رفتار متحجرانه خود، به قرآن و سنت رسول‌الله (ص)!

۴- درخواست پیگیری قضائی به‌صرف دگراندیشی!

۵- ترویج و تئوریزه خشونت دولتی

۶- تهدید به حذف هرکسی که مثل آنان نمی‌اندیشد و مثل آنان انتخاب نمی‌کند!

۷- تبدیل جمهوریت به امارت، تا امیر؛ هر کاری اراده می‌کند، انجام دهد و پاسخگو هم نباشد!

۸- خواندنِ متن‌های دیکته شده و مشابه با یکدیگر!

و …

اینها رفتارها دارای ظاهری است و باطن؛ ظاهر آن تحجر و عقب‌ماندگی و خشونت است همان چیزی که دشمن در پی آن است تا با تمسک به آن، “اسلام” را به جهان “وارونه” معرفی کنند!

و باطن آن؛ “فقه طالبانی” است.

در “فقه طالبانی” چیزهایی حرف اول را می‌زند که اصلاً در “فقه الشریعه” وجود ندارد! و البته وجودِ اموری هم در فقه قطعی است که در فقه طالبانی اثری از آن دیده نمی‌شود.

در فقه طالبانی، چیزی بنام رعایت “مصلحت مکلفین” جای ندارد و هر فتوای صددرصد مفسده آفرین در حق انسان مسلمان صادر می‌شود.

در فقه طالبانی، چیزی بنام رعایت حقوق انسانی و حقوق بشر اصلاً دیده نمی‌شود.

در فقه طالبانی، حق انتخاب برای شهروندان یک جرم نابخشودنی است.

در فقه طالبانی همگان فدایی یک نفرند و آن یک نفر امیر و خلیفه و حاکم است.

در فقه طالبانی؛ توجه مفتی در فتوا به مقتضیات روز، حرف مفت و انحراف از شریعت است.

در فقه طالبانی جرم با اتهام ثابت می‌شود و نیاز به شهود و دادگاه و وکیل و دفاع متهم از خود نیست.

در فقه طالبانی یک نفر طبق اجتهاد سلیقه‌ای خود، برای همه تصمیم می‌گیرد و حکم خود را حکم رسول‌الله (ص) می‌داند و بیعت‌کنندگانش هم پذیرا هستند.

در فقه طالبانی هرکسی به قرائت آنان از شریعت معتقد نباشد در زمره مشرکین قرار گرفته و خونش مباح است.

 و خلاصه در فقه طالبانی چیزی بنام اخلاق و حقوق جای ندارد که ندارد!

همه این خلاف‌های فقهی این عناصر عقب‌افتاده و متحجر از آنجا نشأت گرفته که فقهشان مستند به؛ انبوهی از احادیث جعلی و دروغین است و در آن مواردی هم که حدیث ندارند، دست آویزشان؛ “قیاسات خشن” و غیرانسانی است که نام “اجتهاد” بر او می‌گذارند.

خلاصه‌ای از آموزه‌های “فقه طالبانی” است که در “تحجر سیاسی” نمایان است در زبان و بیان صریح “فقیه طالبانی” آمد و بدون ذره‌ای حیا اخلاقی و یا شرم انسانی گفت:

“می‌گویند مردم برای حقشان به خیابان آمده‌اند و به آن ها شلیک کردند! غلط کردید که در مقابل حکومت اسلامی ایستادی، حکومت اسلامی با دمکراسی فرق دارد … من به‌عنوان یک طلبه دین اعلام می‌کنم؛ هرکس به خیابان‌ها بیرون بشود و علیه حکومت اسلامی شعار می‌دهد، شرعاً از نظر دین، مجاهدین حق دارند که آنها را سرکوب بکنند.‌”

آیا چنین “منش متحجرانه” و “کوششِ متقلبانه” ؛ برای ما و شما جدید است؟

یاد آن “خمینی بزرگ” به خیر که درباره تحجر و تقلب، می‌گفت:

“خون‌ دلی که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختی‌های دیگران نخورده است.” صحیفه امام خمینی – جلد ۲۱ – صفحه ۲۷۸

و یاد “مطهری” آن شاگرد بی‌مثالش نیک باد که دررابطه‌با خروجی “تحجر سیاسی” گفت:

 “برای این که پشتوانه‌ای برای نظریات سیاسی استبداد مأبانه خود پیدا کنند مدعی شدند که حکمران در مقابل مردم مسئول نیست بلکه او فقط در برابر خدا مسئول است.”

اجازه دهید اکنون که سخن از فقه و تقلید مطرح شد، توجه شما را معطوف به حدیث مهمی کنم که امام صادق (ع) شیعیان را از تقلیدی که از سنخ “تقلید یهودیان” است بر حذر داشت و بعد از تقبیح “مقلدان یهودی مسلک” ، برای فقیه و تقلید چنین معیار مشخص فرمود:

“عامه شیعیان ما اگر در فقهای خود اعمال خلاف، تعصب شدید، تزاحم بر سر قدرت و ثروت دنیا، طرفداری از طرف‌داران خود هرچند ناصالح باشند، کوبیدن مخالفین خود هرچند مستحق احسان باشند، در آنها حس کنند و بازهم چشم خود را ببندند و از آنها پیروی کنند عیناً مانند همان عوام یهودند و مورد مذمت و ملامت هستند.” (الاحتجاج/۲۶۲)

استاد مطهری می‌گوید: “تقلیدِ درست؛ سرسپردن و چشم بستن نیست، بلکه چشم‌باز کردن و مراقب بودن است و اگرنه مسئولیت و شرکت در جرم است.”

 خروجی این مقاله؛

ازآنجاکه به دین وابسته‌ایم و دریچه دین‌داری “فقه” است، و فقه با قرائت‌های مختلف از فقیهان متفاوت صادر و یا بیان می‌شود؛ حواسمان جمع باشد که گرفتار فقه و فقیهی نشویم که خروجی اندیشه‌هایمان؛ دگم‌اندیشی و تحجر و به مسلخ بردنِ انسانیت و اخلاق، و تعمیم و توجیه خشونت باشد.